| نظر بدهید
سهراب گفتی:چشمها را باید شست... شستم ولی...؟
گفتی:جور دیگر باید دید ... دیدم ولی...؟
گفتی:زیر باران باید رفت... رفتم ولی...؟
او نه چشم های خیس و شسته ام را دید
نه نگاه دیگرم را
او هیچکدام را ندید!!!
فقط در زیر باران به طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده...
نویسنده : علی صادقی
تاریخ : یکشنبه 92 اسفند 4
زمان : ساعت 11:56 صبح